تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و میخواست با آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»
پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»
تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت یاد حرفهای پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.
شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.
لابرویر: «برای کسی که آهسته و پیوسته راه میرود، هیچ راهی دور نیست.»
خوب شد گفتید...نزدیک بود بخورم زمین از بس سرعتم زیاد بود^ــ^
حداقل بنزی لکسوسی بی ان وای فراری چیزی...
ولی متن قشنگی بود مرسی
to be happy. I have learn this submit and if I could I wish to recommend
you some fascinating things or tips. Perhaps you could write next articles regarding this article.
I wish to read even more issues approximately it!
has pretty much the same layout and design. Superb choice of colors!
from it I am sure.
a few of the pictures aren't loading correctly. I'm not sure why but I think its a linking issue.
I've tried it in two different browsers and both show the same outcome.
It's always helpful to read content from other writers and practice a little something from other sites.
it from somewhere? A design like yours with a few simple adjustements would really make my blog stand
out. Please let me know where you got your theme. Thank you
برگرفته شده از storyhome.blog.ir
برگرفته شده از storyhome.blog.ir
دیدگاه ها [ ۲۵ ]