مجلس میهمانی بود :
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود... اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد...
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت... دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را برعکس بر زمین نهاده...
به همین خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت : پس چرا عصایت را برعکس گرفته ای؟؟؟
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است نمیخواهم فرش خانه تان خاکی شود...
مواظب قضاوت هایمان باشیم
چه زیبا گفت دکتر شریعتی: برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است
آنانکه میفهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمند عذاب می دهند مهم نیست که چه "مدرکی" دارید مهم اینه که چه "درکی" دارید..
یک روز از خواب بیدار می شوی
نگاهی به تقویم می اندازی
نگاهی به ساعتت
و نگاهی به خود خودت در آینه
و می بینی هیچ چیز و هیچ کس جز خودت حیف نیست
لباسهای اتو کشیده غبارگرفته مهمانی ات را
از کمد بیرون می آوری
گران ترین عطرت را از جعبه بیرون می آوری
و به سر و روی خودت می پاشی
ته مانده حساب بانکی ات را می تکانی
و خرج خودت می کنی
یک روز از خواب بیدار می شوی
و به کسی که دوستت دارد بدون دلهره و قاطعانه میگویی
صبح بخیر عزیزم وقت کم است لطفا مرا بیشتر دوست بدار
یک روز یکی از همین روزها وقتی از خواب بیدار می شوی متوجه می شوی
بدترین بدهکاری ، بدهکاری به قلب مهربان خودت هست
و هیچ چیز و هیچکس جز خودت حیف نیست !
#نسرین_بهجتى
لطفا تعجب نکنید. این جمله ای بود که دیروز راننده آژانس
به زبون اورد و من فقط با تعجب به پشت گردنش نگاهمیکردم،
چقدر دوست داشتم محکم بزنم پس کله ش
این جمله رو وقتی به زبون اورد که،داشت میرفت تو خیابون
ورودممنوع،و دو تا ماشین جوری سر خیابون،پارک
کرده بودن که این آقا نمیتونست خیلی راحت و گشاد
وارد ورود ممنوع بشه
حدود بیست دقیقه بعدش،وارد به ورود ممنوع دیگه شد
و چقدر به خاطر بیشعوری یه عده،که نمیخواستن
ذره ای گذشت داشته باشن و بذارن ایشون اول رد بشه
تاسف خورد
فکرش رو بکنید.......
چقدر بیشعورررررر!!!!!!!!!