لطفا تعجب نکنید. این جمله ای بود که دیروز راننده آژانس
به زبون اورد و من فقط با تعجب به پشت گردنش نگاهمیکردم،
چقدر دوست داشتم محکم بزنم پس کله ش
این جمله رو وقتی به زبون اورد که،داشت میرفت تو خیابون
ورودممنوع،و دو تا ماشین جوری سر خیابون،پارک
کرده بودن که این آقا نمیتونست خیلی راحت و گشاد
وارد ورود ممنوع بشه
حدود بیست دقیقه بعدش،وارد به ورود ممنوع دیگه شد
و چقدر به خاطر بیشعوری یه عده،که نمیخواستن
ذره ای گذشت داشته باشن و بذارن ایشون اول رد بشه
تاسف خورد
فکرش رو بکنید.......
چقدر بیشعورررررر!!!!!!!!!
به در گفته دیوار بشنوه :/
+
سلام !!
کجایــــــی تو پسرخاله ؟؟
+
سلام !!
کجایــــــی تو پسرخاله ؟؟
شاید(:
سلام(:
خوبی دخترخاله(:
یجایی تو همین نزدیکی(:
عه چه جالب اتفاقا یکی از وبلاگ ها هم یک خاطره ای گذاشته بودند البته راننده ی اتوبوس بود...
+رفیق تا حالا کجا بودی؟! :)
+رفیق تا حالا کجا بودی؟! :)
عجب(:
قصه اش طولانیه!
میخوام خفت کنم -_-
چرا ازت خبری نبود چند وقت؟؟
چرا ازت خبری نبود چند وقت؟؟
ببخشید دختر خاله :گل:
داستانش طولانیه حتما تو یک پست مینویسمش(:
اول سلام :)) بالاخره این ستارهه روشن شد :))
+اصن خیلی بیشعور =\
+اصن خیلی بیشعور =\
سلام(:
بله خب منم دوری از دوستان بلاگری رو نمیتونم تحمل کنم(:
خیلی(:
دیدگاه ها [ ۱۰ ]