پسری به خواستگاری دختری رفت
خانواده دختر از او پرسیدند:وضع مالی شما چطور است ؟پسر جواب داد :عالیست
به او گفتند:تحصیلاتتان به کجا رسیده؟جواب داد ؛تحصیلات عالیه داریم
پرسیدند :موقعیت خانوادگی تان چطور است ؟گفت نظیر ندارد
به او گفتند :شغل شما چیست ؟جواب داد ؛از کار کردن بی نیازم ولی به کار تجارت مشغولم،
از پسر پرسیدند که شهرت شما در شهر و محل تولدتان چگونه است ؟در جواب گفت :به خوشی خلقی معروفم.
عروس و پدر مادر از این همه سجایای اخلاقی به حیرت افتاده بودند و قند توی دلشان آب می شد
مخصوصا مادر عروس در نهایت شادمانی گفت:آقا
با این همه صفات و اخلاق پسندیده آیا عیبی هم دارد؟
مادر پسر جواب داد :فقط یک عیب کوچک دارد و آن هم این است که زیاد دروغ می گوید
سلام
آخی بنده خدا :-( نچ ، خب بگو خیطش کرده دیگه بنده خدا آسفالت شد خخخخخخخ
آخی بنده خدا :-( نچ ، خب بگو خیطش کرده دیگه بنده خدا آسفالت شد خخخخخخخ
سلام خوبی داداش ؟! خوش میگذره ؟! کم پیدایی 😁
وب منو کلا فراموش کردیا😉دمت گرم :)
مرسی بابت مطلبت :))
وب منو کلا فراموش کردیا😉دمت گرم :)
مرسی بابت مطلبت :))
دیدگاه ها [ ۷ ]