داستان هایی "کوتاه" برای پیمودن راهی "بلند"

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

من بچه دوس دارم (جالبه بخونید)

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم... ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود... اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم.


می دونستیم بچه دار نمی شیم. ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست. اولاش نمی خواستیم بدونیم. با خودمون می گفتیم، عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه. بچه می خوایم چی کار؟ اما در واقع خودمونو گول می زدیم. هم من هم اون، چون هر دومون عاشق بچه بودیم.


تا اینکه یه روز؛ علی نشست رو به رومو گفت: اگه مشکل از من باشه، تو چی کار می کنی؟


فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم. خیلی سریع بهش گفتم : من حاضرم به خاطر تو روی همه چی خط سیاه بکشم.


علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد.


گفتم: تو چی؟ گفت: من؟


گفتم: آره... اگه مشکل از من باشه... تو چی کار می کنی؟


برگشت و زل زد به چشامو گفت: تو به عشق من شک داری؟ فرصت جواب ندادو گفت: من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم.


با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره.


گفتم: پس فردا می ریم آزمایشگاه.


گفت: موافقم، فردا می ریم.


و رفتیم ... نمی دونم چرا اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. اگه واقعا عیب از من بود چی؟!


سر خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم...


طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه. هم من هم اون. هر دو آزمایش دادیم تا اینکه بهمون گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره...


یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید... اضطرابو می شد خیلیآسون تو چهره هردومون دید.


با این حال به همدیگه اطمینان می دادیم که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس.


بالاخره اون روز رسید. علی مثل همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب آزمایشو می گرفتم... دستام مثل بید می لرزید. داخل آزمایشگاه شدم...


علی که اومد خسته بود. اما کنجکاو ... ازم پرسید جوابو گرفتی؟


که منم زدم زیر گریه. فهمید که مشکل از منه. اما نمی دونم که تغییر چهره اش از ناراحتی بود یا از خوشحالی ...


روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می شد.


تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود، بهش گفتم: علی، تو چته؟ چرا این جوری می کنی؟


اونم عقده شو خالی کرد و گفت: من بچه دوس دارم. مگه گناهم چیه؟! من نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم.


دهنم خشک شده بود و چشام پراشک. گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو دوس داری...


گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی. پس چی شد؟


گفت: آره گفتم. اما اشتباه کردم. الان می بینم نمی تونم. نمی کشم...


نخواستم بحثو ادامه بدم... دنبال یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم و اتاقو انتخاب کردم...


من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم تا اینکه علی احضاریه آورد برام و گفت می خوام طلاقت بدم یا زن بگیرم!


نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم، بنابراین از فردا تو واسه خودت؛ منم واسه خودم ...


دلم شکست. نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم، حالا به همه چی پا زده.


دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم. برگه جواب آزمایش هنوز توی جیب مانتوام بود. درش آوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم.


احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون...


توی نامه نوشته بودم:


علی جان، سلام


امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی. چون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می شم.


می دونی که می تونم. دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی شه جدا شم. وقتی جواب آزمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه باور کن اون قدر برام بی اهمیت بود که حاضر بودم برگه رو همون جاپاره کنم...


اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه..

دسته بندی :
 زیبا و خواندنی عاشقانه

دیدگاه ها [ ۱۴ ]

محمدرضا موسی پور
سلام وبلاگ زیبایی دارید، اگه دوست داشته باشید خوشحال میشیم با هم تبادل لینک داشته باشیم.
آدرس سایت تبادل لینک با ما : 
http://www.agahii.ir

965
رسانه بلند

خبرگزاری بلند با انتشار کمپین های مهم و مثبت قصد دارد از این کمپین ها حمایت کند . 


کمپین خودروی ما

ما همان افرادی هستیم که روزی به نشانه اعتراض به قیمت بالای خودروهای ساخت داخل

کمپین نخریدن خودروی صفر داخلی را راه انداختیم و خودروسازان را وادار کردیم

تا کیفیت خود را ارتقا دهند . 

امروز اما متاسفانه در خیابان های شهر انبوهی از خودروهای اجنبی دیده می شوند

برای کشور صنعتی و پیشرفته ایران خیلی زشت است

این بار نیز با کمک شما دوستان می خواهیم کمپین " خودروی ما " را راه بیاندازیم

تا همه مردم فقط خودروی با کیفیت ایرانی بخرند و با برند ایرانی

به امید روزی که انقدر ماشین های ما خوب باشند که نه تنها در ایران 

بلکه در کل جهان شاهد حرکت آنها در خیابان ها شویم

با لایک و کامنت و نشر کمپین از آن حمایت کنیم


کپی برداری از مطالب این سایت با ذکر نام نویسنده و نام سایت مجاز است .
اشکم دراومد
نوچ نوچ نوچ همچین بزنم شبیه تیر چراغ برق بشه پسره ی سه نقطه :/
طفلی دختره
😊
پسره بخاطر عشق نبود که باهاش ازدواج کرده بخاطر عشق هوسش ازدواج کرده
خیلی بده یه روز بفهمی عشق ودوست داشتنا پوچ بوده:)هعی
دقیقا
من اگه جا زنه بودم میزاشتم یه زن دیگه بگیره.بعد روز عقدشون جواب آزمایشو میکوبیدم تو صورتش.ای دلم خنک میشد...
اینم میشد(:ولی ابرو ریزی داشت(:
وای چقدر تلخ!!
باید با ساطور نصف کرد اینجور مرد هارو
ساطور نمیشه باید با روی دستگاه اهن بری بزاری و نصفش کنی(:
آقای سر به هوا ...
چقدر قشنگ و در عین حال دردناک :(
):(:
هعییییییییی
😃😃
علیرضا رحیمی
پسره بسیار کار اشتباهی کرد که میخواست به خاطر نداشتن خرج دو زن ، زنش رو طلاق بده. 
دختره هم کار اشتباهی کرد که وقتی پسر خواست طلاقش بده اون هم گفت : اگه تو هم طلاق ندی من طلاق میگیرم...
ازدواج بازیچه نیست که به همین راحتی همدیگه رو طلاق بدن... اگه علاقشون بهم کم شد سریع طلاق!!! همین روش رو در جامعه اجرا کردن که امار طلاق رفته بالا... هیچ ازدواجی ایده آل نیست... 
عشق اول ازدواج کم کم کم میشه مثل روز اول نمیمونه... 

مرسی از نظر شما😃
دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍😊😞
چقدر دنیا عوض شده قبل ازدواج عاشق میشند اما حتی به عشق بعد ازدواجم نمیشه اعتماد کرد چه برسه به قبلش 
همیشه امتحان کرد کارو خراب میکنه حتی اگه شخصی تموم زندگیش اون باشه ممکنه برا یه لحظه سریه امتحان کوچیک زندگیشون خراب بشه 
داستانش قشنگ بود اما کاش ته هیچ داستانی غم انگیز نباشه
مرسی از نظر شما😃
انشاءالله که نباشه😃


of course she did surgery!I dont even think its an a2o6;accus8sit1n’ she did it.Its so damn obvious.Fans,wake up!but it was worthwhile!so good for her ;)
When someone writes an paragraph he/she maintains the thought
of a user in his/her brain that how a user can know it. Therefore that's why this piece of writing is
outstdanding. Thanks!
I've been browsing online greater than 3 hours lately, yet I never discovered any attention-grabbing article like yours.
It is lovely value sufficient for me. In my view,
if all web owners and bloggers made good content material as
you did, the internet shall be a lot more useful than ever before.
What i don't understood is if truth be told how you are not actually much more well-favored than you might be now.

You are very intelligent. You realize therefore considerably in terms of this subject, made me in my opinion consider it from so
many various angles. Its like women and men aren't fascinated except it's something
to do with Woman gaga! Your individual stuffs outstanding.
At all times handle it up!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">