آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن
آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد
آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟
آبجی بزرگه گفت: م م م راست
آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا
بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!
آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که
آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره
دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت
دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی
آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه
بعد سه تایی زدن زیر خنده
آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی
وای اشکم دراومد :(((
اگه قابل میدونی سری هم به سایت من بزن، ممنونت میشم: ایتور - خرید شارژ ایرانسل و همراه اول
If I were a Teenage Mutant Ninja Turtle, now I'd say "Kbaaoungw, dude!"
I do not even know how I ended up here, but I thought this
post was good. I don't know who you are but certainly you are
going to a famous blogger if you aren't already ;) Cheers!
post was good. I don't know who you are but certainly you are
going to a famous blogger if you aren't already ;) Cheers!
دیدگاه ها [ ۱۳ ]