داستان هایی "کوتاه" برای پیمودن راهی "بلند"

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گوسفند» ثبت شده است

حکایت زندگی ما!

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید !


به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد .


همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد !


ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !


… … از مرغ برایش سوپ درست کردند !


گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند !


گاو را برای مراسم ترحیم کشتند .


و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد!!!

نظر بدون تایید

صبح بخیر(:


  • شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵
  • ۲۱