داستان هایی "کوتاه" برای پیمودن راهی "بلند"

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

  • /

    خانه ی داستان

جمله جادویی!

مدت زیادی از زمان ازدواجشان می‌گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب‌های خاص خودش را داشت.

یک روز زن که از ساعت‌های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می‌دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد. مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی‌در دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می‌شود را بنویسید و در مورد آن‌ها بحث و تبادل نظر کنند.


زن که گله‌های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.

مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.

یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ‌ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…

اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.

شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود: ”دوستت دارم عزیزم”


دسته بندی :
 پندآموز زیبا و خواندنی عاشقانه حکایت

دیدگاه ها [ ۸ ]

خنـــــــــღــــــــــده ڪدہ ツ
:))))
(((:
معجزه می کنه این جمله، می بینید؟ :)
اهوم(:
عالی بود
واقعا علاقه و دوس داشتن میتونه هر سختی رو توی زندگی آسون کنه و هر مشکلی رو هموار...



البته متاسفانه از این جمله سوء استفاده های زیادی هم میشه :)
اهوم(:
سرش رو گول مالید رفت :-))))
(:
حسین مداحی
این جمله هیچوقت از قلب زن خارج نمیشه.
(:
اوووووهم
:)
(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:(: (:
قشنگ بود
ممنون(:
اوهوم:|
چه مرد بیکاری:دی!
(:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی